ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سلام به همه
میدونم خیلی دیر مینویسم اصلا شاید فراموش بشم ولی خب اینجوری پیش میاد شما یه بزرگیتون ببخشایید
من همچنان هستم در اینستاگرام
گفته بودم با همسر به مشکل خوردیم خب گوش شیطون کر حالا اوکی شدیم و قراره بشینیم مفصل درباره مشکلاتمون صحبت کنیم
یه روز سه نفره رفتیم برای خرید کفش درسته جایی نمیریم تو این کرونا ولی خب نداشتم کفشم ،برای سامی یه صندل جیگر خریدیم برای خودم که کفش یکم پاشنه دار و جلو باز پشت زیپ خور (عه چقدر آپشن داره)همسر یه کتونی
خب خاله م ش هم فوت کرده بود من محبور بودم دم غروب یه سر برم خونه صاحب عزا م ش هم اونجا بود با ماسک رفتم ولی خوب ماسکمو کشیدم پایین ،اصرار کردن شامم بمونم که اصلا قبول نکردم و دستامو ضدعفونی کردم برگشتم خونه م ش شام اونجا بودیم ،یکم با خ ش (دوستم)حرف زدیم درد و دل کردیم
سامی یه دوچرخه داره از این سبک پلاستیکیها جدیدا مثل پهلون ها با دو دستش بلند میکرد بعد پرتش میکرد یا انقدر تو خونه با سرعت از اینسر پذیرایی میرفت اونور که هر لحظه امکان پرت شدنش بود که بعله دو بار با صورت افتاد زنین که لبش خون اوند این اخری که با صورت خورد زمین تنم لرزید دهنش پر خون شد منم خود زنی میکردم حالا چکار کنم دندونش نشکسته باشه با پام دوچرخه رو هل دادم گفتم دوچرخه بد برو خونتون سامیتر بره خونشون با اون حالت گریه اشاره میکرد نه نره دلم ریش شد با اینکه آسیب دیده ولی هنوز دوسش داره ،ولی خوب به همسر گفتم اینو بردار براش از این دوچرخه بزرگا بخر که خرید چقدر بهش ذوق میکنه
دوستای مهربونی که اینجارو میخونید از خاموشی دربیاید باهام اشناشیم امار وبلاگ عجیبه در روز
خدایاشکرت
من شوهرمم باهم قهریم خیلی دوره سختیه خسته ام برام دعا کن
عزیزم انشاءلله که بزودی مشکلتون حل شه حتمادعا میکنم
ای جانم خداروشکر بخیر گذشت
اره خداروشکر
برای بچه های منم پیش اومده الانم تو آپارتمان تا تکون میخورن هی باید مواظب باشیم آسیب نبینن
شما اگه اشتباه نکنم دوقلوهم دارید خیلی مراقبت ویژه میخواد
خدا حفظش کنه بازم خداروشکر
مرسی
وای خدا حفظش کنه
ممنونم
به به مهتاب خانم
خب بیشتر بنویس دختر انقدر هم سخت نیست، لااقل هفته ای یکی دو بار رو بنویس مثل من
تازه من که پستهام خیلی هم طولانی تره
خدا رو شکر رابطتون بهتر شده، واقعا گفتگو میتونه خیلی مشکلات رو حل کنه
الهی بگردم، قشنگ اون صحنه رو تصور کردم که دوست نداشت از دوچرخش جدا شه
تو این سن بچه ها حسابی بازیگوش و خطرناک میشن! این دوئیدن های بی کله که دیگه واقعا خدا دوستشون داره! من که دلم هر بار میریزه
بله حتما زودمیام مینویسم تونستمم بیشتر
اره دیدی چه حس مالکیت و علاقه ایم دارن
منم خیلی جاها میگم چشم خدا بهشه که هیچیش نشد وگرنه ...
راستش من همین الان اومدم پیجت
دیدم مثل سابق رمز دار نیست
انشالله که پسر گلت همیشه سالم باشه
مبارک خریدها
اره فعلا رمزی نمینویسم
خیلی ممنون
خوشحالم که با همسرت بهتر شدی و میخواین در مورد مشکلات صحبت کنید

عالیه
همه خواننده خاموشن.وبلاگ منم همینطوره.کلا 30 نفر روشنن مابقی خاموشن
صحبت خیلی خوبه ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا یادمون میره میشه حرفم بزنیم
پس توهم داری
خدا رحم کرده چیز جدیای نشده. دوچرخه و کفشا مبارک.
اره فقط خدارحم کرد واقعا ممنون عزیزم
سلام عزیزم
بالاخره نوشتی
خداروشکر که با همسر خوب هستید
انشالله همه زن و شوهرا با هم خوب و خوش و خرم باشن
واسه زمین خوردن سامیار هم ناراحت شدم بچه ها خیلی گناه دارن من ناراحت میشم گریه هاشونو ببینم
سلام مریم جون مرسی که همراهی انشاالله چه دعای خوبی
منم دقیقا به گریه بچه ها اینجوریم دلم عمیقا میسوزه خیلی فرشته ان