فکر مشغول من

 


 من همش این چندوقت به فکر نی نی دار شدن بودم به طوری که تمام زندگیم تحت شعاع قرارداد یعنی تا موعد پریود دیوانه میشدم هی دنبال علائم میگشتم تازه بعضی هاشونم داشتم 

من اینجوریم یه چیزی فکرم مشغول میکنه دوست دارم زودتر انجام بشه ،اما واقعا از این ماه میخوام بی خیالش بشم من اقدامم رو انجام میدم دیگه هرچی خدا بخواد از بس تو نی نی سایت رفتم کلی چیز میز خوندم دیوانه شدم بیشتر استرسم زیاد شد 

ماه پیش از ترس اینکه باردار باشم نرفتم دندون پزشکی دوشنبه رفتم دندونمو پر کردم خیالم راحت شد 

راستی عکسهای اسپرتمونم آماده شد با کمک همسر زدیم دیواربقیه هم رفتن تو آلبوم یکیشم قاب کردم گذاشتم اون یکی اتاق 

من نمیدونم چرررررا هرچقدر خونه تمیز میکنم برق میندازم بازم فکرمیکنم ننننننننه هنوز انقدری که میخوام برق نمیزنه 

کلا دارم خل میشم 

یه شب خواب دوستم که از بچگی باهم بزرگ شدیم تو سن 22سالگی رفتن ساکن یه منطقه دیگه شدن کمتر شد دیدارمون رو دیدم زنگ زدم 118شماره خونشونو گرفتم چون شمارش پاک شده بود با مامانش صحبت کردم که بعععععله گفت 29فروردین عقد کرد البته جشن نبود خلاصه با خودش صحبت کردم کلی باهم دعوا و جیغ جیغ که تو بی معرفتی و...قراره بیاد خونمون تا قبل ماه رمضان که برام تعریف کنه چه خببببببر!

من الان یه مشکل دارم اونم اینکه ماه رمضون همسر میگه روزه نگیر ضعیف میشی قرصامم هست چکاااار کنم من واقعا ؟

من که میدونم اصلا نمیتونم نگیرم خدا کمکم کنه که بتونم 

از انتخاباتم هیچی نگم بهتره  

خدایا ممنونم که میبینی منو