پست قبل خیلی فشار روحی داشتم و عصبی بودم کلا این همه از کی میگم تغییرات هورمونی فشار عصبی پ نشدم هااااا بعد از اون شب که با همسری قهر کردم صبحش دلم طاقت نیاورد رفتم پیشش باهم آشتی کردیم و یه صبحونه خوب خوردیم،روز قبل خونه رو کاملا تمیز کرده بودم و حس خیلی خوبی داشتم کار خاصی هم نداشتم ،ناهار هم استانبولی درست کردم و کنار همسر خوردیم یکم با دکور خونه ور رفتم و یه جابه جایی دکوریجات انجام دادم برای شام هم مرغ سرخ کرده با سیب زمینی درست کردم ،همسر هم اومد و حالا هی قربون صدقم میره الکی نه ها واقعا، میدونم اخلاقش اینه که مثلا با خودش ناراحته چرا درکم نکرده و ناراحتی و بحث و اینا پیش اومده حالا جبران میکنه منم که ذوق مرگ بعد شام هم فضا عشقولانه شد و اینکه کلی با آرامش خوابیدیم الهی الهی الهی که این آرامش ها هزاران برابر بیشتر تو زندگی هاتون باشه آمین هفته پیش روز چهارشنبه رفتم خونه خواهربزرگه چون کلا دوست داشتم فضای روحیم عوض شه جمع خواهرانه مجردی خیلی خوش گذشت شام هم لوبیا پلو خواهر پز خوردیم و فیلم فروشنده رو دیدیم قشنگ بود واقعا پیشنهاد میکنم ببینید ،بعد شام هم فیلم برف روی کاج رو دیدیم معمولی بود و کلی حرف زدیم شب هم خوابیدم اونجا همسرم گفت بیام دنبالت گفتم نه میخوام اینجا بخوابم پنجشنبه هم شام خونه بابام بودیم . دوستم شنبه ناهارمن و بهار رو دعوت کرد،دیگه این دفعه جور شدکه برم بهار و اکرم دوستم بچگی و همسایه قدیمی هستن و همیشه باهمیم اکرم زود ازدواج کرد و الان دخترش کلاس دوم هست خلاصه که خیلی خوش گذشت واقعا، اینم از ناهار که دوستم خیلی زحمت کشیده بود شب هم جایی دعوت بودیم از سمت خانواده همسر امروزم که به دختر خالم به صورت مجازی شماره دوزی یاد دادم ،ناهارم کوکو دو رنگ گذاشتم منتظر همسر جااااان ،میرم خونه خواهر بزرگه کلاس زبان و شب هم خونه مادرشوهر دعوتیم جای پدرشوهر خالیه خونه بابام که بودم زنگ زدیم بهش کلی تشکر کرد تو تلگرامم فیلم و عکس میفرسته خدایا خیلی ممنون که یه همسر مهربون دارم خیلی ممنون که زندگی سلامتی دارم |