زندگی به سبک مهتاب

ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید...

زندگی به سبک مهتاب

ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید...

مهمونی دوستانه

10آبان دوشنبه

صبح که  بیدارشدم زودی صبحانه گذاشتم همسری هم بیدارشد یکم جمع جور کردم آشپزخونه رو  بعد جاروبرقی و دستمال کشیدم رفتم حمام زودی اومدم لباس پوشیدم آرایش کردم همه چی آماده کردم برای مهمونی دوستانه 

تخمه وخرما و شکلات گذاشتم رومیز میوه شستم برنج خیس کردم زیر کتری هم روشن کردم

 بهار زنگ زد گفت کجا پارک کنم؟ دیگه همون جلو در گذاشت

 یکم موند با سمیرا زنگ درو زدن

 تبریک گفتن کللللللللی از خونه تعریف کردن گفتن شیک و دلبازه ...

بهار گفت انقدر بد گفتی از اینحا تصورم جای قدیمی و بدی بود اینجا واقعاااااااااا عالیه

 بعد حرف میزدیم غش غش میخندیدیم سمیرام که تازه نامزد کرده ناهارم ماهی پلو داشتیم ودسر کاکاویی سر میز کلی حرف زدیم سربه سر سمیرا گذاشتیم باز غش غش خندیدیم

  ساعت 4.30رفتن من جمع و جور کردم به همسری گفتم اومد یکم حرفیدیم بعد الکی یه ناراحتی پیش اومد منم گفته بودم هوس ذرت مکزیکی کردم ولی خب ناراحتی پیش اومد همسری هم رفت هوووووووم

 دیگه با تلگرام  و سریال سرگرم شدم  یهو همسری با ظرف ذرت مکزیکی اومد خوشحال شدم ،زودی میز شام چیدم و همسر ماهی خورد از غذای ظهر منم ذرت خوردم میل غذا نداشتم 

 فیلم معمای شاه دیدیم میوه خوردیم و همسرى فردا کلاس داره ...

خدایا مرسی که هوامو داری و بهترین هارو برام میذاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد